بعد از حادثة 11 سپتامبر و تحولات جهانی مربوط به آن از جمله حملة آمریکا به افغانستان به منظور مبارزه با شبکه تروریستی القاعده و از بین بردن حکومت انعطاف ناپذیر طالبان که افغانستان وارد مرحلة جدیدی از تاریخ سیاسی خود گردید، مهمترین دغدغة جامعه جهانی به خصوص کشورهای دخیل در تحولات افغانستان، در مورد این کشور خسته از سالها جنگ، بازسازی آن بود. آنچه در آن مقطع زمانی توجه کشورها را به خود معطوف ساخت، مشارکت جدی در بازسازی به ویژه بازسازی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور افغانستان بود. در اجلاس بن کشورهایی مانند آمریکا و متحدانش و هم چنین کشورهای همسایه و دیگر کشورهای شرکت کننده در اجلاس، ضمن اعلام آمادگی برای بازسازی افغانستان کمکهایی را در این راستا وعده دادند. بعد از اجلاس بن، کنفرانسهای دیگری نیز در این زمینه برگزار گردید که از میان آنها میتوان به کنفرانس توکیو و در این اواخر هم به کنفرانس برلین اشاره نمود.
یکی از محورهای مهمی که بازسازی آن مورد توجه جدی جامعه جهانی و اجلاسهای ذکر شده قرار داشت، بازسازی اقتصادی افغانستان بود؛ موضوعی که تحقق آن کمک شایانی به تسریع روند بازسازی در دیگر محورها مینمود. اکنون که حدود سه سال از عمر افغانستان نوین میگذرد، باید بررسی کرد که بعد از این همه وعدهها و کنفرانسها، کار بازسازی به کجا رسیده است. از آنجایی که بررسی تمام محورهای بازسازی از حوصلة این نوشته کوتاه خارج است، تنها به بازسازی اقتصادی و روند حرکتی آن بسنده میشود.
بیش از دو دهه جنگ باعث شده است که این کشور نه تنها در زمینههای اقتصادی پیشرفتی نداشته باشد، بلکه تمام زیرساختهای اقتصادی موجود را نیز از دست بدهد. افغانستان امروزی کشوری است که هفتاد درصد (70%) جمعیت آن زیر خط فقر به سر میبرند و اقتصاد اصلی آن را اقتصاد غیر قانونی مواد مخدر تشکیل میدهد. به گفته سازمان ملل متحد، نیمی از تولید ناخالص داخلی افغانستان درسال گذشته مربوط به درآمد حاصل از تولید مواد مخدر غیر قانونی بوده است. جالب اینکه وجوه نقدی که از فروش مواد مخدر غیر قانونی از افغانستان خارج میشود، در این آمار منظور نشده است.[1]
کشاورزی، صنایع، معادن، حمل و نقل، جادهها، ارتباطات، منابع انرژی، کار، مسکن، بهداشت و درمان از مهمترین بخشهای اقتصادی کشور است که آسیب دیده است و نیاز شدید به بازسازی دارد. موارد فوق به علاوه بسیاری از موارد دیگر، نیازمندی افغانستان را به امر بازسازی اقتصادی موجه جلوه داد، و ضرورت توجه بیش از پیش جامعه جهانی و سازمانهای بین المللی را آشکار میسازد.
در این دو سال علی رغم وعدههای جامعة جهانی مبنی بر بازسازی افغانستان به ویژه بخش اقتصادی آن کشور، متأسفانه هنوز پیشرفتی که انتظار میرفت، احساس نمیشود. گر چه در محور اقتصادی کارهای مثبتی از قبیل بازسازی برخی جادهها از جمله جادة کابل به قندهار، بازسازی ادارات دولتی، راه اندازی محدود ارتباطات و ... صورت گرفته است، اما در مقایسه با اعداد و ارقام مبالغ اعلام شده برای بازسازی از سوی کشورها، تناسب چندانی ندارد. به هر حال آنچه نزدیک به واقعیت است، عدم پیشرفت بازسازی اقتصادی در دو سال گذشته است.
صفیه آصف صدیقی مشاور در امور زنان وزارت احیاء و انکشاف دهات افغانستان در این گفته با نگارنده موافق است، زیرا او نیز بر این باور است که وضعیت اقتصاد در افغانستان به کندی پیش میرود: >درست است که کمکهایی برای بازسازی نظام اداری و سرکها از سوی آمریکا صورت گرفته است، اما تنها پرداختن به کلیات یک موضوع بزرگ مثل اقتصاد در افغانستان، نمیتواند به بیکاری مردم و اقتصاد ضعیف خانوادهها کمک کند.[2]< او میافزاید: >مشکلات زیادی در این زمینه وجود دارد به طور مثال مهاجرین با امید اینکه وضعیت اقتصادی در افغانستان رو به بهبود است، به کشورشان باز میگردند اما در نهایت میبینند که در افغانستان حتی یک زندگی بسیار ساده را هم نمیتوانند برای خود و فرزندانشان تهیه کنند. متأسفانه از نقطه نظر اقتصادی کاری در افغانستان صورت نگرفته است. <[3]
مقامات در وزارت دارایی افغانستان نیز همواره هشدار دادهاند که اگر به مسائل مربوط به این کشور ـ برای مثال راههای جدید معاش ـ در دراز مدت توجه نشود، وابستگی به تولید مواد مخدر غیر قانونی افزایش خواهد یافت.[4] نگرانیهای فوق، مبین این واقعیت است که روند بازسازی اقتصادی بسیار به کندی پیش میرود به گونهای که رشد چندانی در آن احساس نمیشود.
حالا جای این پرسش وجود دارد که چرا علی رغم توجه نسبتاً زیاد جامعة جهانی به امر بازسازی در افغانستان به خصوص بخش اقتصادی، انتظارها در این زمینه برآورده نشده است و کاری مهم در این قسمت صورت نگرفته است؟
چرا بازسازی اقتصادی در افغانستان، پیشرفتی نداشته است؟ پاسخ این پرسش را میتوان در میان چند گزینه جستجو کرد:
شرایط امنیتی و سیاسی افغانستان اجازة چنین کاری را نداده است؛
برای یافتن پاسخ حقیقی برای پرسش مطرح شده، بررسی همة گزینههای بالا خالی از لطف نیست، زیرا هر کدام از آنها به نحوی در کندی روند بازسازی اقتصادی تأثیر داشته است. بسیاری از کشورها به طور کامل به وعدههایشان عمل نکردند و هم چنین بسیاری از سازمانهای بینالمللی واسطه در امر بازسازی، از کمکهای اختصاص داده شده در جهت تبلیغ عقایدشان و جذب مشتری مذهبی بهره بردند. علاوه بر آن دولت افغانستان میگوید: >بخش عمدهای از کمکهای مالی را سازمانهای بینالمللی، که خود مسئول رساندن آن به افغانستان هستند، تصاحب میکنند. <[5] نقش دولت افغانستان در کندی روند بازسازی اقتصادی هم چندان کمرنگ نبوده است، چرا که این دولت نتوانسته به خوبی از کمکهای اختصاصی بهره ببرد. شرایط امنیتی و سیاسی افغانستان نیز در این مسأله نقش داشته است، گر چه این مورد نیز به کمکاری دولت افغانستان مربوط میشود.
اولویت بازسازی هم نیاز به تجدید نظر داشته است چنانچه در کنفرانس برلین این اتفاق افتاد و اولویتهای بازسازی مورد تجدید نظر قرار گرفت. از نشانههای این تجدید نظر، توجه عمده در این برنامه به بازسازی زیر بناهای اقتصادی در افغانستان مانند آبیاری، احیای حمل و نقل، ارتباطات، جادهها و منابع انرژی بود که برای آن چهارده میلیارد دلار پیش بینی شده است.
از گزینه اول و دوم اگر بگذریم، مهمترین گزینههای دخیل در کندی روند بازسازی اقتصادی در افغانستان را، گزینههای ششم و هفتم تشکیل میدهند، زیرا اولاً، بسیاری از کمکهای مالی که افغانستان تا کنون دریافت کرده است، صرف نیازهای فوری انسانی در این کشور شده است. به عنوان مثال از پنج میلیارد دلاری که در کنفرانس توکیو برای کمک به بازسازی افغانستان وعده داده شده بود، دو میلیارد آن صرف کمکهای انسانی و بشری گردید.[6] ثانیاً، کمکها به افغانستان در مقایسه با نیاز این کشور، بسیار ناچیز است. اگر کمکهای مالی به افغانستان را با کمکهای مالی به دیگر کشورهای بحران زده مقایسه کنیم میبینیم که افغانستان از حمایت کمتری برخوردار بوده است. به عنوان نمونه کمک سرانه برای توسعه افغانستان (بدون در نظر گرفتن وعدهها در کنفرانس برلین) یک دهم عراق و یک چهارم تیمور شرقی است.[7] از این بررسی اجمالی روشن میشود که تمام گزینههای مورد بررسی، با رعایت شدت و ضعف، به نحوی در کندی روند بازسازی اقتصادی نقش داشته است.
نیاز جدی افغانستان به بازسازی اقتصادی از یکسو و حرکت کند فعالیتهای اقتصادی در این کشور از سوی دیگر یک حقیقت را بیش از پیش آشکار میسازد و آن اینکه >خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر به دست خودشان. [8] اگر بر فرض کشورها به وعدههایشان عمل کنند و گزینههای دیگر نیز فراهم شوند. اما دولت و ملت افغانستان اقدام لازم را انجام ندهند، کار بازسازی سامان درستی پیدا نمیکند چنانچه تا کنون پیدا نکرده است. کار بازسازی زمانی رونق خواهد گرفت که دولت افغانستان با حمایت همه جانبه مردم، از کمکهای دیگر کشورها برای خود کفایی بازسازی نهایت بهره را ببرد. ما نباید همیشه مصرف کنندة کمکهای دیگران باشیم. باید تلاش کنیم که از کمکهای آنان برای رساندن کشور به مرحلهای که بتواند بدون اتکاء به کمکهای خارجی کار بازسازی را ادامه دهد، استفاده نمائیم. در آن صورت است که کشور شاهد شکوفایی خود در تمام زمینهها بدون وابستگی به کمکهای دیگران خواهد بود.
پاورقی
[1] www. Bbc Persian. Com، نگاهی به دلایل نیاز افغانستان به کمک مالی، جیل مک گیورینگ
[2] همان، افغانستان و وعدههای آمریکا، الهه نظری
[3] همان، افغانستان و وعدههای آمریکا، الهه نظری
[4] همان، نگاهی به دلایل نیاز ... جیل مک....
[5] همان، چشم انداز نه چندان روشن بازسازی افغانستان، استیول ایک
[6] همان، مصاحبه با طاهر طنین پاسخ به پرسشهای شما دربارة بازسازی افغانستان
[7] همان، نگاهی به دلایل نیاز.... جیل مک....
[8] >ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم<، رعد، 11